رضا ویدیو

رضا ویدیو

دنبال چی میگردی
رضا ویدیو

رضا ویدیو

دنبال چی میگردی

دانلود رمان بهای یک بهانه نودهشتیا

دانلود رمان بهای یک بهانه نودهشتیا

دانلود رمان بهای یک بهانه نودهشتیا

نام رمان : رمان بهای یک بهانه

به قلم : TeLePaTi

امتیاز : ۲ از ۵

تعداد صفحات : ۱۸۵

حجم رمان : ۳٫۱ مگابایت پی دی اف , ۰٫۶۴ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱۴۹ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه ای از داستان رمان:
طناب دار جلوی چشماش بود و یه چهار پایه کهنه که با کوچیک ترین حرکت ممکن بود پایه هاش بشنکه زیر پاهاش..ترسیده بود ، اینو صورت خیس از عرقش و لرزش دستای بستش نشون میداد …
کی گفته سر بیگناه تا پای دار میره اما بالای دار نمیره ؟؟
طناب و انداختن دور گردنش …حاج ستوده همیشه یه ذکری می گفت ..چی بود ؟؟؟ چشماشو بست ..یادش اومد ، زیر لب زمزمه کرد :
– الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللَّهِ أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ …


پایان خوش

برای بار دوم زنگ در خونه رو زد اما خبری نشد، پوف صدا داری کرد و کلیدشو از تو کیفش بیرون آورد و در رو باز کرد.
نگاهش به درختایی افتاد که با شکوفه های رنگارنگ بهش چشمک میزدن؛ اما خیلی وقت بود که دیگه از دیدنشون ل*ذ*ت نمی برد.
آروم درو باز کرد و رفت تو، با اینکه حدس می زد کسی خونه نباشه بازم با صدای بلند گفت:
– کسی خونه نیست؟ من اومدما… .

انگار منتظر بود تا مثل همیشه بهراد بیاد استقبالش یا شایدم از این که صداش تو خونه می پیچید ل*ذ*ت می برد.
چادر و کیفشو پرت کرد رو یکی از مبلا و در حالیکه دکمه های مانتوشو باز می کرد رفت سمت تلفن که چراغ چشمک زنش خبر از پیغامایی می داد که ضبط شده بود. 

ادامه مطلب ...

دانلود رمان سرنوشت یک پایان (قسمت 2)

رمان سرنوشت یک پایان

صفحه 2

آرام زمزمه می کنم »! نه؛ این آیلین نیست. نه «

صدای ناله دردناکش، به گوشم می رسد.

+ پوریا؟!

"جانم"ی زیر لبی می گویم، که حتی صدایش را خودم هم نمی شنوم. دوباره نامم را صدا می زند.

"یاعلی" می گویم و از جا بلند می شوم. دوش دو دقیقه ای می گیرم، حوله تن پوش را، به تن می کنم و

بیرون می آیم.

+ پوریا؟!

»!؟ جانم آیلین جان « : سشوار را به برق می زنم و می گویم

+ کجایی؟!

». الان میام « : روشنش می کنم و مشغول خشک کردن موهایم می شوم. بلند تر از قبل می گویم 

ادامه مطلب ...